در هاله ای از نقاب ،مدفون شده ام

زیر تلی از عذاب ،مدفون شده ام

عمریست که دارم خفه خون میگیرم

بیدارم و توی خواب مدفون شده ام


    *******************


من خلق شدم که سیب را پس بزنم

این جاذبه ی عجیب را پس بزنم

انگار که پیغمبر شعرم،باید...

عیسی بشوم صلیب را پس بزنم


    *******************


دلتنگ تر از غروب ،آواز بخوان

با لهجه ای از جنوب،آواز بخوان

اول دو سه شعرگریه کن،بعد از آن

بر طبل دلت بکوب،آواز بخوان


    *******************

 

شاعره ی رامشیری: سرکار خانم ساجده کردونی