روایان اخبار و ناقلان آثار و طوطیان شکرشکن شیرین گفتار چنین نقل کرده اند که .... در روزگار پیشین دارالتعلیمی بود به نام « مکتب خانه» که محصلان فوج فوج بدانجا رفتندی و تحصیل حاصل ! کردندی. این مکتب خانه ها اگر چه مدیرانی مدبر داشتند اما گاه بر دست خود محصلان اداره می شدند و آخر
سال هر گاه اراده کردندی در حیاط مکتب خانه گرد آمدندی و دست در دست هم عهد ببستندی که باید فلان روز تعطیل کنیم و صد البته چنان می شد که می گفتند.
تمثیل
من کان دلیله البوم هداه الی الخرابه۱
متولیان امر وقتی اوضاع را چنین دیدندی یکان یکان به سوی مکتب خانه ها شتافتندی و یقه مدیران را دو دستی می گرفتند که: أین التلامیذ؟۲
مدیران درمانده و از همه جا مانده ، برای نجات خویش و رهایی ریش از دست این بازرسان انگشت به سوی مدرسان دراز می کردند و درِ تهمت به سوی آنها باز که: این جماعت مقصرند و لاغیر!!
مدرسان بخت برگشته هم که هنوز عرق جبینشان خشک نگشته، انگشت به دهان گذاشته ، به جدّ ِ این و آن سوگند همی خوردند که والله وبالله ..ما فریادها زدیم که اینک نه گاه ِ تعطیل است . به فکر فلان و بهمان نیستید لااقل به کتب حجیم الصفحات! رحم همی آورید. اما صد افسوس که این دم گرم ما در آهن سرد آنان اثر نکردی که نکردی.
و اما بعد.... شما ای متولیان امور و ای دلسوزان ناصبور ! اولاً بروید و آب زسر چشمه ببندید و با چشم باز بنگرید که سبب ترجیح فرار بر قرار چیست که چنین سودای آن، از روز نخست در ذهن محصلان لانه بکردی و دوم اینکه؛ از ملامت و شماتت این مدرسان دست بدارید و دل آنها نگه دارید چون هرچه می کنید بر سر راه خود می نهید:
شعر
یکی بر سر شاخ بن می برید خداوند بستـــان نگه کرد و دید
بگفتا گر این مرد بد می کند نه با من که با نفس خود می کند ۳
والسلام..
پی نوشت:
۱-هرکس راهنمایش جغد باشد او را به سوی خرابه ها هدایت می کند.
۲- دانش آموزان کجایند؟
۲- بوستان سعدی