loading...
& رامـ ـشـ ــیـ ـر بــ ـی درد ســـ ـــر &
بهنام بازدید : 106 سه شنبه 13 خرداد 1393 نظرات (0)

.

.

ماتم درعزای والامردی که در سایه مردانگی و تدبیرش هویت پنهان خویش را باز یافتیم. خرداد، ماه اندوه است. اندوه فراق مرزبان حماسه و ایثار. مردی که ستایش تمام عصرها و نسل ها را در پیشگاه خویش برانگیخته است. خرداد، ماه اشک و آه است. در وداع مردی که با آمدنش شب های تاریک و بی ترانه ما را به صبح دل انگیز و سپید رهایی مبدّل ساخت. آری او، مرد تنهای صحنه های آتش و خون، پاکمردی از بیشه عدالت و ایمان، و آزاد مردی بی مانند در جهان معاصر بود که آزاد مردان عالم از شمیم نفس های گرمش، به زندگی سلام گفتند.

رحلت رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران حضرت امام خمینی (ره) بر عموم مردم ایران تسلیت باد.

بهنام بازدید : 135 پنجشنبه 25 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

  آن که نامش کرده عالم را مسخر زینب است
آن که وصفش می رباید هوش از سر زینب است
مادرش آموزگار مکتب شرم وحیاست
فارغ التحصیل دانشگاه مادر زینب است
گر علی بن ابی طالب بود معیار صبر
آن که صبرش با علی گردد برابر زینب است
گفت پیغمبر حسینم هست کشتی نجات
بادبان و محور و سکان و لنگر زینب است
هست از درهای جنت یک درش باب الحسین
فاش می گویم کلید قفل آن در زینب است
آن چه داغ شش برادر را به خود هموار کرد
تا بماند جاودان دین پیمبر زینب است

 

 

شهادت ام المصائب حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) بر تمامی شیعیان تسلیت باد.

بهنام بازدید : 515 دوشنبه 12 دی 1390 نظرات (3)

 

  • قناعت پيشه كردن، از عزت نفس است.

 

  • احمق ترين خلق كسي است كه خود را عاقلترين خلق بداند.

 

  • آفت وقار و هيبت مرد، شوخي است.

 

  • اگر چشم دل بينا نباشد، شنوائي گوش سودي ندهد.

 

  • با نيكان بدي مكن، چه آنان را از نيكي باز مي داري.

 

  • بالاترين بخشش آن است كه پيش از خواري خواستن باشد.

 

  • با پدران خود نيكي رفتار كنيد، تا پسرانتان به شما نيكي كنند.

 

  • انسان در زير زبان خويش پنهان است.

 

  • انسان را پس از مرگ خانه اي نيست، مگر خانه اي كه قبل از مرگ بنا كرده است.

 

  • بد ترين رفيق كسي است كه تو را به معصيت خدا تشويق كند.

 

  • ترسو را توفيق و كاميابي محال است.

 

  • پوزش طلبيدن نشان خردمندي است.

 

  • به هر چيز در دنيا بيشتر انس داري، زيادتر از آن بترس.

 

  • بلاي آدمي در زبان اوست.

 

  • كسي كه در كار كوتاهي كند به غم و اندوه دچار مي شود.

 

  • كسي كه خودخواهي و اسراف پيشه كند، از برتري و بزرگواري مي افتد.

 

  • بزرگوار كسي است كه در كيفر بدي نيكي كند.

 

  • مؤمن را شادي در جبين است و اندوه در دل.

 

  • ناداني دردناك ترين دردهاست.

 

  • هنگامي كه هوس ها بر عقل چيره شوند، انسان به پرتگاه ها كشيده مي شود.

 

  • هيچ مالي پر فايده تر از عقل نيست.

 

  • دانائي ميراثي است شريف و گرامي.

 

  • هر كه مرا حرفي بياموزد، مرا بنده خود گردانيده است.

 

  • هر كس ميدرود آنچه را ميكارد و جزا مي بيند آنچه را عمل مي كند.

 

  • خوبي سخن در كم گفتن است.

 

  • دانشي كه تو را اصلاح نكند، گمراهي است.

 

  • هر كس از خدا بترسد، ترسش از مردم كمتر مي شود.

 

  • سه كار شرم برنمي دارد: خدمت به مهمان، برخاستن از جا در برابر معلم و گرفتن حق خود.

 

  • دين مرد خرد اوست، كسي كه عقل ندارد، دين ندارد.

 

  • رشكبر هميشه بيمار است.

 

  • درباره آنچه از آن شناختي نداري، سخن مگوي.

 

  • سينه عاقل، صندوق اسرارش مي باشد.

 

  • يا دانشمندي زبان دار و گويا باش و يا شنونده اي علم نگهدار، مبادا جز اين دو، شخص سومي باشي.

                                                                                              غررالحكم، ج 4، ص 603

  • علم با عمل مقرون است پس هر كه مي داند، بايد عمل كند، و علم عمل را صدا زند اگر او پاسخش را نداد از نزد او برود.

                                                                                              نهج البلاغه، قصارالحكم، 366

  • بخل، گردآورنده همه عيبهاي زشت است و افساري است كه بهر كار بدي انسان را مي كشد.

                                                                                              نهج البلاغه، قصارالحكم، شماره 378  

  • از بخل و نفاق اجتناب كنيد كه از مذمومترين اخلاقهاست.

                                                                                    غررالحكم، ج3، ص303. بحارالانوار، ج78، ص369

  • بخيل پيش عزيزان خود خوار است.

                                                                                  غررالحكم، ج1، ص199،377،128 و ج2، ص17

  • بخل ورزيدن به آنچه در دست داري، بدگماني به معبود است.

 

  • بخشندگي آدمي او را محبوب مخالفانش مي كند و بخلش او را نزد فرزندانش هم منفور مي سازد.

 

بهنام بازدید : 1276 یکشنبه 27 شهریور 1390 نظرات (6)
   باشد که پند گیریم

 

  فرق است ميان اين دو عمل ، عملى كه لذتش رفته و عواقب ناگوارش ‍ مانده است و عملى كه رنجش سپرى شده و اجر و ثوابش باقى است .

كسى كه در عمل كوتاهى كند به اندوه دچار گردد و خداوند را، به كسى كه خدا را در مال و جانش نصيبى نباشد، نيازى نيست .

بزرگى خداوند در نظر تو سبب مى شود كه آفريدگان در چشمت خرد آيند.

دنيا همانند مار است . چون بر آن دست كشند، نرم آيد، ولى در درون آن زهر كشنده است . مردم فريب خورده و نادان بدان ميل كنند و خردمند عاقل از آن دورى جويد.

هيچ ثروتى سودمندتر از عقل نيست و هيچ تنهايى وحشت انگيزتر از خودپسندى نيست و هيچ عقلى ، چون انديشيدن و تدبير نيست و هيچ كرامتى چون تقوى نيست و هيچ هم نشينى چون خوشخويى نيست و هيچ ميراثى چون ادب نيست و هيچ رهبرى چون توفيق نيست و هيچ تجارتى چون عمل صالح نيست و هيچ سودى چون ثواب آخرت نيست و هيچ پارسايى چون توقف در برابر شبهه نيست و هيچ زهدى چون زهد در حرام نيست و هيچ ايمانى چون حيا و شكيبايى نيست و هيچ حسبى چون تواضع نيست و هيچ شرافتى چون علم نيست و هيچ عزتى چون بردبارى نيست و هيچ پشتيبانى استوارتر از مشورت نيست.

برآوردن حاجتها، جز به سه چيز، راست نيايد. خرد شمردن آن تا در نزد خدا بزرگ آيد. پنهان داشتن آن تا به هنگام پاداش آشكار شود و شتاب در انجام دادن آن تا گوارا شود.

هرگاه خبرى شنيديد آن را نيك بفهميد و در آن بينديشيد، نه اينكه بشنويد و نقل كنيد. زيرا نقل كنندگان علم بسيارند ولى ، انديشه كنندگان در آن اندك اند.

خدا را بندگانی است که برای سود رساندن به دیگران نعمت های خاصی به آنان بخشیده است، تا آنگاه که دست بخشنده دارند نعمت ها را در دستشان باقی می گذارد، هر گاه از بخششش دریغ کنند، نعمت ها را از دستشان و به دست دیگران خواهد داد.

 

نظر یادتون نره

 

 

بهنام بازدید : 697 یکشنبه 27 شهریور 1390 نظرات (1)

 

چهار دسته هستند كه دعايشان مستجاب نمي شود:

 1ـ مردي كه در خانه بنشيند و بگويد: خدايا! به من روزي ده. خداوند به او مي گويد: مگر به تو دستور ندادم كه دنبال آن برو و در طلبش باش؟

 

 2ـ مردي كه زني در خانه دارد (و از او به تنگ آمده است) و دعا كند كه خدايا مرا از شر اين زن آسوده كن. خداوند به او مي گويد: مگر طلاق او را در اختيار تو قرار ندادم؟

 

3ـ مردي كه مالي دارد و آن را تباه سازد و بيهوده خرج كند، آنگاه بگويد: خدايا به من روزي بده. خدا به او مي گويد: آيا من به تو دستور ندادم كه در خرج كردن ميانه رو باش و مالت را تباه نكن؟

 

4ـ مردي كه مالي دارد و بدون شاهد و سند آن را قرض دهد (و بدهكار مالش را به او پس ندهد و آن مرد پيوسته به درگاه خدا دعا كند) خدا به او گويد: مگر من به تو دستور ندادم كه بي شاهد و سند قرض نده؟   بحارالانوار، ج93، ص360

بهنام بازدید : 566 شنبه 26 شهریور 1390 نظرات (1)

 

 واجب و واجبتر چیست؟

نزدیك و نزدیكتر كدامند؟

عجیب و عجیب تر چیست؟

سخت و سخت تر چیست؟

اگر شما بودید چه جوابی می دادید؟ حضرت علی چه جوابی داد؟

حضرت علی (ع) پاسخ دادند :

1- واجب اطاعت از خدا و واجبتر از آن ترك گناه است!

2- نزدیك قیامت و نزدیكتر از آن مرگ است!

 3- عجیب دنیا و عجیب تر از آن محبت دنیاست!

 4- سخت قبر است و از آن سخت تر، دست خالی به قبر رفتن است...

بهنام بازدید : 22080 شنبه 26 شهریور 1390 نظرات (19)
 آرزوهايتان‌ را به‌ كساني‌ متوجه‌ كنيد كه‌ دلهايتان‌ آنها را دوست‌ دارد.

 

- عبرتها چه‌ بسيار است‌، ليكن‌ پند گرفتن‌ كمتر است.

 

-هر تنفس‌ انسان‌ گاميست‌ كه‌ بسوي‌ مرگ‌ بر ميدارد.

 

-مردم‌ دشمن‌ چيزهايي‌ هستند كه‌ نميدانند.

 

-بهترين‌ زهدها، پنهان‌ داشتن‌ آن‌ است.

 

- دانش‌ نگهبان‌ توست‌، در حاليكه‌ تو ثروت‌ را بايد محافظت‌ كني.

 

- دانشمندان‌، به‌ علت‌ كثرت‌ نادانان‌ غريبند. 

                                

- بي‌ ارزشترين‌ مردم‌، كم‌ دانشترين‌ آنهاست.

 

- فقر و تنگدستي، مرد باهوش‌ را گنگ‌ و لال‌ ميكند.

   

- قرض‌ كردن‌ زبوني‌ و خواري‌ است‌.

 

- براي دنيا به گونه اي زندگي كن كه گويي تا ابد زنده اي و براي آخرت به گونه اي زندگي كن كه گويي لحظه مرگت نزديك است

 

- فرزندان‌ خود را بااخلاق‌ خود تربيت‌ نكنيد، زيرا كه‌ آنان‌ براي‌ زماني‌ غيراز زمان‌ شما خلق‌ شده‌اند.

 

- هيچ‌ فقيري‌ گرسنه‌ نمانده‌ مگر درسايه ‌آنكه‌ ثروتمندي‌ از حق ‌او بهره‌مند گشته‌ است.

 

- چون‌ تو به‌ جانب‌ مرگ‌ ميروي‌ و مرگ‌ جانب‌ تو مي‌آيد، زود به‌ يكديگر خواهيد رسيد.

 

- هر كه خود را پيشواى مردم خواهد ، بايد كه پيش از ادب كردن ديگران به

 ادب كردن خود پردازد و بايد كه ادب كردن ديگران به كردار باشد ، نه به گفتار . كسى كه آموزگار و ادب كننده خويش است ، سزاوارتر به تعظيم است ، از آنكه آموزگار و ادب كننده مردم است .

 

 - شكيبايى به قدر مصيبت نازل مى‏شود ، هر كس كه به هنگام مصيبت بر زانو زند ، پاداشش از ميان مى‏رود .

 

- مردم در دنيا دو گونه كار كنند : يكى در دنيا ، براى دنيا كار مى‏كند و دنيا چنانش به خود مشغول داشته كه به آخرتش نمى‏پردازد و مى‏ترسد كه بازماندگانش گرفتار فقر شوند و حال آنكه ، خود از دنيا در امان است . چنين كسى عمر خود را براى سود ديگران تباه مى‏كند و آن ديگر در دنيا براى آخرتش كار مى‏كند ، پس بهره او از دنيا بى‏هيچ رنجى به دستش مى‏آيد . چنين كسى نصيب خود از دنيا و آخرت فراهم آورد و مالك دو سراى شود . در نزد خداى هم آبرومند است و هر حاجت ، كه از او خواهد ، برآورد .

 

- آبروى تو آبى است بسته . درخواست از ديگران آن را قطره قطره مى‏ريزد ، پس بنگر كه آبرويت را نزد كه مى‏ريزد .

 

- سخت‏ترين گناه ، گناهى است كه گناهكار حقيرش شمارد .

 

- بدترين دوستان تو ، دوستى است كه براى او خود را به رنج و تكلف اندازى .

 

- فرزند آدم به چه چيز خود مى‏نازد ؟ آغازش نطفه بود و پايانش مردار شود . توان آن ندارد كه خود را روزى دهد و نتواند كه مرگش را از خود دفع كند .

 

- عيد از آن كسى است كه روزه‏اش پذيرفته شده و نمازش را پاداش داده‏اند . هر روزى ، كه در آن روز ، خدا را معصيت نكنى ، تو را روز عيد است .

 

- بزرگترين حسرتها ، در روز قيامت ، حسرت كسى است كه در نافرمانى خداوند ، مالى گرد آورد و ديگرى آن را به ارث برد و در راه خداى سبحان انفاقش كند و به بهشت رود و آن مرد نخستين را به سبب آن به دوزخ برند .

 

 - گروهى ، خدا را به شوق بهشت مى‏پرستند ، اين عبادت بازرگانان است و گروهى خدا را از ترس عذاب او مى‏پرستند ، اين عبادت بردگان است و گروهى خدا را براى سپاس او مى‏پرستند ، اين عبادت آزادگان است .

 

- در صفت مؤمن چنين فرمود : مؤمن را شادمانى در چهره است و اندوه در دل حوصله‏اش از همه بيش است و نفسش از همه خوارتر . برترى جويى را خوش ندارد و از خودنمايى بيزار است . اندوهش بسيار و همتش بلند و خاموشيش دراز و وقتش مشغول است . مؤمن صبور و شكرگزار است ، همواره در انديشه است و در اظهار - نياز امساك كند . نرمخوى و نرم‏رفتار است . نفسش از صخره سخت‏تر است ، در عين حال ، خود را از بردگان كمتر مى‏گيرد .

 - اجر و مزد مجاهد شهيد در راه خدا ، بالاتر از اجر و مزد كسى نيست كه بر گناهش توانايى هست ، ولى پاكدامنى مى‏ورزد . نزديك است كه مردم پاكدامن در زمره ملايكه در آيند .

                                                 

بهنام بازدید : 317 دوشنبه 24 مرداد 1390 نظرات (1)

بـاز هـوای سـحــرم آرزوســــت

خـلـوت و مـژگـان تـرم آرزوسـت

شـکـوه ی غـربـت نـبـرم ایـن زمـان

دسـت تـــو و روی تـو ام آرزوســت

خـسـتـه ام از دیـدن ایـن شـوره زار

چـشـم شـقـایـق نـگـرم آرزوســـت

واقـعـه ی دیـــدن روی تـــــو را

ثـانـیـه ای بـیـشـتـرم آرزوسـت

جـلـوه ی ایـن مـاه نـکـو را بـبـیـن

رنـگ و رخ و روی تـو ام آرزوسـت

ایـن شـب قـدر اسـت کـه مـا بـا همیـم؟

مـن شـب قـــــدری دگــــرم آرزوســـت

حـسِّ تـو را مـی کنم ای جـان مـن

عـزلـت بـیـتـی دگــــرم آرزوســــت

خـانـه ی عـشـِاق مـهـاجـر کـجـاست؟

در سـفــــرت بـــال و پـرم آرزوســـت

حـسـرت دل بـارد از ایـن شـعـر مـن

جـام مـیـی در حـرمـــم آرزوســـــت

                                                                                      احمد عزیزی

درباره ما
سلام بهنام شریفي26ساله ازاستان خوزستان شهرستان رامشیر هستم. در صورت علاقه مي توانيد در اين وبلاگ مطالب زيبا و عكس هاي ديدني خود را درج نماييد.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    از وبلاگ رامشیر بی درد سر راضی هستید؟
    از کدام مطلب خوشتان می آید؟
    از کدام شهرستان هستید؟
    * بخش طنز*

     آخری هم می شود ‌دروازه بان!

     

    یاد آن روزی که بودم اولی 

     ناز و طناز و عزیز و فلفلی

    شاه خانه بودم و با داد و دود

    هرچه را می خواستم آماده بود

    وای از آن روزی که آمد دومی

     نق نقو و بدادا و قم قمی

    من وزیر گشتم و افتادم زجاه

     دومی به جای من گردید شاه

    تا به خود آیم و خود داری کنم

    سومی آمد و او شد خواهرم

    دختری زیبا و خوشرو مثل ماه 

    من و داداشم کشیدیم سوز و آه

    جای سبزی و نشاط و خرمی

     سر رسید از گَرد راه چهارمی

    دیگر آن خانه برایم تنگ شد

    سبزی و گل در نگاهم سنگ شد

    داشتم می کردم عادت ناگهان

     پنجمی هم پانهاد بر این جهان

    بهر سوختن پنج تن کافی نبود

     ششمی هیزم شد و ما مثل دود

    ناصر و منصور و شهناز و شهین

    احمد وفرهاد وهفتم مهین

    خانه مان گردید در هم بر همی

    سه قلو شد هشتمی و نهمی و دهمی

    ای امان و ای امان و ای امان

    ای امان از دست بابا و مامان

    مادرم شد بار دیگر حامله

    این که آید تیم فوتبال کامله

    ناصر و منصور و شهناز و شهین

     احمد و فرهاد و عباس و مهین

    علیمردان گل و معصومه جان 

     آخری هم می شود دروازبان 

    رامشیر بی درد سر

    به وبلاگ خودتان خوش آمدید.

    *بخش مذهبی*

    حضرت رسول اکرم(ص):

    در طلب دنیا معتدل باشید وحرص نزنید،زیرا به هر کس هر چه قسمت اوست می رسد.

    *بخش مذهبی*
    حضرت رسول اکرم (ص) :

    بهترين كارها در نزد خدا نماز به وقت است ، آنگاه نيكي به پدر و مادر ، آنگاه جنگ در راه خدا .
    *بخش مذهبی*
    حضرت رسول اکرم (ص) :

    محبوبترين بندگان در پيش خدا پرهيزگاران گمنامند .
    رامشیر بی درد سر

     لطفا نظرات،پیشنهادات و انتقادات خود را در قسمت نظر دهی وبلاگ قرار دهید.

    با تشکر مدیر وبلاگ

    *بخش طنز*

    یک زن بیشتر نباید گرفت!!!

    دو زن در خانه آوردن خلافست

    زنان را از خود آزردن خلافست

    ز زنها تو سری خوردن خلافست

    ز یک زن بیشتر بردن خلافست

    بلی در عهد سابق بی بهانه

    دو زن می برد هر مردی به خانه

    ولی امروز ، این عهد و زمانه

    ز یک زن بیشتر بردن خلافست

    اگر چه فال بین گفته است در فال

    دو زن در طالعت دیده است رمال

    ولی امسال با این وضع و این حال

    ز یک زن بیشتر بردن خلافست

    ببر یک زن تو در فصل جوانی

    دو زن باشد بلای ناگهانی

    به یک زن کن قناعت تا توانی

    ز یک زن بیشتر بردن خلافست

    زن اول به تو حرمت گذارد

    زن دوم دمار از تو در آرد

    زن سوم به خاکت می سپارد

    ز یک زن بیشتربردن خلافست 

    شعر دفاع مقدس

    می آمدی هر شب به خوابم تو چاک چاک

    با یک لباس خاکی و یک چفیه و پلاک

     

    من می دویدم تا که شاید باورت کنم

    آویز شانه ات بشوم من ،شبیه ساک

     

    این عقده های کودکی یک بغض می شوند

    بغضی ست در گلوی غزل ،یک بغض ابر ناک

     

    بابا فقط یک روز از هر سال مال تو

    مثل درختکاری و روز هوای پاک

     

    اینجا هوای شهر پر از بوی خردل است

    چشمان هرزه گی به رنگ شاخه های تاک

     

    من کوچه ها را در پی نامت دویده ام

    بابا بیا ، که دخترت از گریه شد هلاک

     

    امروز از گروه تفحص خبر رسید

    پیدا شد استخوان پدر  از میان خاک

     

                            شاعره رامشیری : ساجده کرونی

    رمضان کریم

    با سلام و احترام:

    امیدوارم طاعات و عبادات شما مورد قبول درگاه الهی شده باشد.

     

    آمار سایت
  • کل مطالب : 92
  • کل نظرات : 93
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 45
  • آی پی امروز : 12
  • آی پی دیروز : 6
  • بازدید امروز : 51
  • باردید دیروز : 8
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 51
  • بازدید ماه : 411
  • بازدید سال : 2,462
  • بازدید کلی : 98,460
  • کدهای اختصاصی

    


    * بخش طنز *

    به به!به غذای ایرونی اشکنه!!!

    ای خدا ترسم بمیرم ز آرزوی اشکنه

    زرد شد رخساره ام مانند روی اشکنه

    دوست دارم بسکه او را گر بمیرم راستی

    زنده می گردم دوباره من ز بوی اشکنه

    از خوراک "راگو و کتلیت" باشد خوبتر

    تخم مرغی را که اندازند توی اشکنه

    جان به قربان پیاز داغش که داغم زنده کرد

    سرخ رو دیدم که افتادست روی اشکنه

    می کنم بر سوریان شهر من بس افتخار

    گر ببینم خویشتن را روبروی اشکنه

    خط سبز مهوشان را شنبلیله کرد پست

    چون که او باشد در عالم آبروی اشکنه

    کاسه ی ترشی بپای سفره دیدم گفتم این

    هست بی شک و ریا دختر عموی اشکنه

    بخش طنز
    نیمه شب پریشب گشتم دچار کابوس‏
    دیدم به خواب حافظ، توى صف اتوبوس
    ....
    گفتم : سلام خواجه ، گفتا : علیک جانم
    گفتم : کجا روانى ؟ گفتا : خودم ندانم
    ...
    گفتم : بگیر فالى ، گفتا : نمانده حالى
    گفتم : چگونه‏اى ؟ گفت : در بند بى‏خیالى
    ...
    گفتم که : تازه تازه شعر و غزل چه دارى؟
    گفتا که : مى‏سرایم شعر سپید بارى‏
    ...

    گفتم : کجاست لیلى ؟ مشغول دلربایی؟
    گفتا : شده ستاره در فیلم سینمایى
    ....
    گفتم : بگو ز خالش ، آن خال آتش افروز
    گفتا : عمل نموده ، دیروز یا پریروز
    ...
    گفتم : بگو زمویش ، گفتا : که مِش نموده
    گفتم : بگو ز یارش ، گفتا : ولش نموده
    ...
    گفتم : چرا چگونه ؟ عاقل شدست مجنون ؟
    گفتا : شدید گشته معتاد گرد و افیون
    ...
    گفتم : کجاست جمشید ؟ جام جهان نمایش ؟
    گفتا : خریده قسطى تلویزّیون به جایش

    ...‏
    گفتم : بگو ز ساقى ، حالا شده چه کاره‏ ؟
    گفتا : شده پرستار یا منشى اداره

    گفتم : بگو ز زاهد ، آن رهنماى منزل
    گفتا : که دست خود را بردار از سر دل
    ...
    گفتم : ز ساربان گو با کاروان غم‏ها
    گفتا : آژانس دارد با تور دور دنیا
    ...
    گفتم : بکن ز محمل یا از کجاوه یادى
    گفتا : پژو دوو بنز یا گلف تُک مدادى

    گفتم که : قاصدت کو ؟ آن باد صبح شرقى
    گفتا که : جاى خود را داده به فکس برقى
    ...
    گفتم : بیا ز هدهد جوییم راه چاره
    گفتا : به جاى هدهد دیش است و ماهواره
    ...‏
    گفتم : سلام ما را باد صبا کجا برد ؟
    گفتا : به پست داده، آوُرد یا نیاوُرد ؟
    ...
    گفتم : بگو ز مشکِ آهوى دشت زنگى
    گفتا که : ادکلن شد در شیشه‏هاى رنگى
    ...‏
    گفتم : سراغ دارى میخانه‏اى حسابى ؟
    گفتا : آن چه بود از دم گشته چلوکبابى
    ...
    گفتم : بیا دو تایى لب تر کنیم پنهان
    گفتا : نمى‏هراسى از چوب پاسبانان

    گفتم : شراب نابى تو دست و پات دارى ؟
    گفتا : به جاش دارم وافور با نگارى‏
    ...
    گفتم : بلند بوده موى تو آن زمانها
    گفتا : به حبس بودم ، از ته زدند آنها
    ...
    گفتم به لحن لاتی : حافظ ما رو گرفتى ؟
    گفتا : ندیده بودم هالو به این خرفتى